دلنیادلنیا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

دومین دلیل زنده بودن

هدیه اکرم جون اولین لباست

دیروز رفته بودیم خونه اکرم، دختر داییم. خیلی خوش گذشت. موقع رفتن اکرم یه سرهمی خوشگل به تو داد. اون یه لباس پسرونس. روش یه خرسک دوخته شده. برام خیلی جالب بود. الان جلوم آویزونش کردم هی دارم بهش نگاه می کنم. دوست دارم زودتر تو رو تو لباست ببینم.
14 بهمن 1389

اولین بار که فهمیدم وجود داره

سه شنبه یه روز تو آذر ماه رفتم آزمایش خون. تاب تداشتم تا فرداش صبر کنم. دوست داشتم زودتر جواب رو ببینم. سه شنبه شب فکر کنم چهار باری زنگ زدم آزمایشگاه جواب آماده نبود. خواهش کردم جواب رو تلفنی برام بخونن. خانم عزیز کارمند آزمایشگاه گفتن جوابش مثبته. تشکر کردم و گوشی را گذاشتم. ولی شک داشتم. دویاره زنگ زدم.  گفتم O4245 اشتباه نمی کنین؟ گفتن نه درسته. باز تشکر کردم. گوشی رو گذاشتم و بی اختیار گریه کردم. من وارد یه مرحله جدید در زندگی شده بودم، مادر شدن . ...
12 بهمن 1389

اولین بار که صدای قلبش رو شنیدم

دکتر بهم دستور یه سونوگرافی داده بود. خیلی مضطرب بودم. دکتر دستگاه رو روی شکمم این ور می کرد. بعد چند تا سوال کرد. داشت مانیتورش رو نگاه می کرد. بعد یه دکمه رو فشار داد و من یه صدای تاپ تاپ شنیدم که منظم و آروم بود. دکتر گفت اینم صدای قلبش. از اون به بعد حس خاص تری پیدا کردم. بیشتر می تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم. از حالا تا شنیدن بعدی تپش قلبش منتظرم
12 بهمن 1389
1